ای دل بشارت میدهم خوش روزگـــــاری می رسد
یادرد و غم طی میشود ، یا شهریاری می رسد
گر کارگردان جهـان باشد خدای مهــــــــربان
این کشتی طوفان زده هم برکناری می رسد
اندیشه از سرما مکن سر میشود این دوران
شب را سحر باشد زپی،آخر بهاری می رسد
ای منتظر غمگین مشو ، قدری تحمل بیشتر
گردی بپاشد از افق ، گویی سواری می رسد
سوسوی ستارگان آسمان در التهاب انتظار فرج توست
پس بیا وزمین وآسمان را گلستان کن.